English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 311 (7896 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
random U بی ترتیب
randomly U بی ترتیب
irregular U بی ترتیب
disorderly U بی ترتیب
anomalies U بی ترتیب
anomaly U بی ترتیب
ataxic U بی ترتیب
immethodical U بی ترتیب
orderless U بی ترتیب
out of kelter U بی ترتیب
pial U بی ترتیب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rough and tumble U بی نظم و ترتیب
management U ترتیب
managements U ترتیب
burst U ترتیب مختصری از سیگنالهای ارسالی
bursts U ترتیب مختصری از سیگنالهای ارسالی
alternating current U جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
respectively U به ترتیب
arrangement U ترتیب
arrangement U ترتیب اصلاح
arrangement U ترتیب تنظیم
arrangements U ترتیب
arrangements U ترتیب اصلاح
arrangements U ترتیب تنظیم
organisations U ترتیب
organization U ترتیب
organizations U ترتیب
message U ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
messages U ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
part U قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
list U نمایش برنامه خط به خط به ترتیب درست
basic U روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basics U روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
job U صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
jobs U صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
merge U ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
merges U ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
string U سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
layout U ترتیب وسایل
layouts U ترتیب وسایل
physical U ترتیب فعلی کابلها در شبکه
configuration U ترتیب
configuration U ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
configurations U ترتیب
configurations U ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
chronologically U به ترتیب زمان یا تاریخ
chronological U ترتیب زمانی وقوع
chronological U به ترتیب تاریخ
queue U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue U که به ترتیب بررسی می شوند
queued U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued U که به ترتیب بررسی می شوند
queueing U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing U که به ترتیب بررسی می شوند
queues U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues U که به ترتیب بررسی می شوند
structure U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structures U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structuring U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
circuitry U مداربندی کردن ترتیب مدارها
train U نظم ترتیب
trained U نظم ترتیب
trains U نظم ترتیب
flag U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flags U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
serial U فایل ذخیره شده که رکوردهای آن به ترتیب قابل دستیابی هستند
serial U حافظهای که در آن داده به ترتیب ذخیره شده است که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
serials U فایل ذخیره شده که رکوردهای آن به ترتیب قابل دستیابی هستند
serials U حافظهای که در آن داده به ترتیب ذخیره شده است که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
read U ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
reads U ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
rearrangement U ترتیب مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
hire purchase U کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
formation U ترتیب قرارگرفتن
formation U ارایش یکان ترتیب نیرو
sequential U فایل ذخیره شده که رکوردهای آن به ترتیب قابل دستیابی هستند
sequential U داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
sequence U رشته ترتیب
sequence U به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequence U ترتیب دادن
sequence U ترتیب
sequences U رشته ترتیب
sequences U به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequences U ترتیب دادن
sequences U ترتیب
instrumentation U ترتیب اهنگ
index U لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
indexed U لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
indexes U لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
order U ترتیب
order U ترتیب انجام کار
ring U تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
caption U کامپیوتر یا وسیله الکترونیکی که به کاربر امکان میدهد به یک ترتیب ویدیویی نام یا عنوان بدهد
captions U کامپیوتر یا وسیله الکترونیکی که به کاربر امکان میدهد به یک ترتیب ویدیویی نام یا عنوان بدهد
chaining U به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
precedence U ترتیب تقدم
Other Matches
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
regvlarity U ترتیب
to order <idiom> U به ترتیب
arr U ترتیب
to make an arrangement U ترتیب
set up U ترتیب
serialization U ترتیب
ordonnance U ترتیب
assortments U ترتیب
arrangment U ترتیب
arramgement U ترتیب
collocation U ترتیب
ordering U ترتیب
catenation U ترتیب
orderliness U ترتیب
system U ترتیب
systems U ترتیب
lay out U ترتیب
kelter or kilter U ترتیب
kelter U ترتیب
regularities U ترتیب
regularity U ترتیب
in series U به ترتیب
assortment U ترتیب
expandede order U ترتیب مبسوط
descending sort U ترتیب نزولی
descending order U ترتیب نزولی
decreasing order U ترتیب کاهنده
data set U ترتیب داده
critical assembly U ترتیب بحرانی
control sequence U ترتیب کنترل
connecting arrangement U ترتیب متصل
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
dress U ترتیب دادن
dresses U ترتیب دادن
compose sequence U ترتیب ساختگی
desultorily U بطور بی ترتیب
fifo U به ترتیب ورود
kelter U بی ترتیب مختل
tactics U نظم و ترتیب
line up U به ترتیب ایستادن
line-up U به ترتیب ایستادن
line-ups U به ترتیب ایستادن
indue order U به ترتیب صحیح
in chronological order U به ترتیب تاریخ
gradational U به ترتیب درجه
rating U ترتیب تقدم
ratings U ترتیب تقدم
first in first out U به ترتیب ورود
firing order U ترتیب احتراق
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
collating sequence U ترتیب تلفیقی
discipline U تادیب ترتیب
curialism U ترتیب دربارپاپ
alphabetical order U ترتیب رکوردها
concerning this <adv.> U به این ترتیب
for this purpose <adv.> U به این ترتیب
hereto <adv.> U به این ترتیب
hereunto <adv.> U به این ترتیب
on this <adv.> U به این ترتیب
orchestrations U ترتیب هم اهنگی
schemes U ترتیب رویه
disordered U بی ترتیب اشفته
schemed U ترتیب رویه
scheme U ترتیب رویه
make-up U ترتیب گریم
permanency U ترتیب همیشگی
as to that <adv.> U به این ترتیب
disciplines U تادیب ترتیب
disciplining U تادیب ترتیب
castrametation U فن ترتیب اردو
calling sequence U ترتیب فراخوانی
birth order U ترتیب ولادت
ordain U ترتیب دادن
ordained U ترتیب دادن
ordaining U ترتیب دادن
ordains U ترتیب دادن
run U ترتیب محوطه
runs U ترتیب محوطه
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
ascending order U ترتیب صعودی
arrengement U ترتیب دادن
permanencies U ترتیب همیشگی
lighting scheme U ترتیب روشنایی
orchestration U ترتیب هم اهنگی
sequence number U شماره ترتیب
sequence counter U ترتیب شمار
sequence control U کنترل ترتیب
sequence check U مقابله ترتیب
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
relative location U ترتیب نسبی
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
rearrngement U ترتیب مجد د
random fill U خاکریز بی ترتیب
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
word order U ترتیب واژه ها
untune U بی ترتیب کردن
to map out U ترتیب دادن
sort order U نظم ترتیب
sort key کلید ترتیب
sequencing U ترتیب دهی
sequencing U ترتیب گذاری
sequencer U ترتیب سنج
In this order. In this way. U باین ترتیب
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
order of battle U ترتیب نیرو
system U نظم ترتیب
march order U ترتیب راهپیمایی
partial order U پاره ترتیب
partial order U ترتیب جزئی
systems U نظم ترتیب
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
last but not least U اخر از حیث ترتیب
input output order U ترتیب ورودی- خروجی
lay out U باغچه بندی ترتیب
alphabetical order U به ترتیب حروف الفبا
alphabetically U به ترتیب حروف تهجی
alphabetically U به ترتیب حروف الفبا
bell and hopper arrangement U ترتیب قیف و مخروط
lexicographic order U ترتیب لغت نویسی
multilevel sort U ترتیب چند سطحی
Order theory U ترتیب جزئی [ریاضی]
adhibit U ترتیب دادن پذیرفتن
good order U خوش ترتیب [فلسفه]
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
to get up U بلندکردن ترتیب دادن
march order U ترتیب حرکت دستورراهپیمایی
phase in U به ترتیب داخل شدن
to arrange matters U ترتیب دادن امور
lifo U به ترتیب عکس ورود
issue priority U ترتیب تقدم توزیع
last in first out U به ترتیب عکس ورود
ordered U دارای نظم و ترتیب
match maker U ترتیب دهنده مسابقه
coarse adjustment U نظم و ترتیب دانهای
order of fire U ترتیب توالی اتش
fifo U خروج به ترتیب ورود
record layout U ترتیب کلی رکوردها
rearrngement U ترتیب دوم باره
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
prearrange U قبلا ترتیب دادن
daa U ترتیب دستیابی داده ها
data access arangement U ترتیب دستیابی داده ها
phase out U به ترتیب خارج کردن
well-order U خوش ترتیب [ریاضی]
basic circuit arrangement U ترتیب مدار ساده
Lattice [order] U توری [ترتیب] [ریاضی]
balustrade Order U ترتیب نرده ستون ها
To arrange (fix up) something. U ترتیب کاری را دادن
heterotaxy U ترتیب خلاف قاعده
sequence number U شماره ترتیب توالی
heterotaxis U ترتیب خلاف قاعده
pre arrenge U از پیش ترتیب دادن
bibliotic U مربوط به ترتیب کتب
order of fire U ترتیب احتراق موتور
force designator U شماره ترتیب یکان
flow cycle U مدار ترتیب کار
well-ordering U خوش ترتیب [ریاضی]
pre arrange U از پیش ترتیب دادن
ranks U طلب شده ترتیب
ranked U طلب شده ترتیب
chime U ترتیب زنگهای موسیقی
chimed U ترتیب زنگهای موسیقی
chimes U ترتیب زنگهای موسیقی
chiming U ترتیب زنگهای موسیقی
arrange U ترتیب دادن اراستن
rank U طلب شده ترتیب
arranged U ترتیب دادن اراستن
arranging U ترتیب دادن اراستن
pagination U ترتیب صفحات در کتاب
arranges U ترتیب دادن اراستن
marshals U به ترتیب نشان دادن
marshalled U به ترتیب نشان دادن
marshaling U به ترتیب نشان دادن
marshaled U به ترتیب نشان دادن
desultory U بی ترتیب درهم و برهم
marshal U به ترتیب نشان دادن
rhyme scheme U ترتیب وقوع قوافی در بندشعری
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
mussculature U بخش یا ترتیب ماهیچه هادربدن
consequentiality U پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
dispose U ترتیب کارها رامعین کردن
force activity designator U شماره ترتیب فعالیت یکان
rotation billiard U بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
measuring arrangement U نطم و ترتیب اندازه گیری
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
framable U تنظیم کردنی ترتیب دادنی
freight route order U ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1but as an old harvard man my father could sit with the class of'26
1 jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
1according to some hierarchical imaginative medium or genere
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com